...اینجوری شد که ما اینجاییم

عکس من
اولین روزی که وارد این دنیا می شیم گریه می کنیم. معلوم نیست به حال خودمون یا به حال این دنیا!! کم کم که بزرگ می شیم مامان نمیذاره سختی ها و بدی ها رو ببینی و با خودت فکر می کنی "اونقدرهام بد نیست!!" حالا که بزرگتر شدی می بینی که حرف راست رو باید از بچه شنید. پس با هم بیاید ببینیم. گریه نکنیم اما واقعیات رو به گوش همه برسونیم.

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

پیروزی جنبش زیر گیوتین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

اخبار راجع به 25 بهمن بسیار است. به همین دلیل از آن می گذرم و این نوشته را به چیزی اختصاص می دهم که مدتهاست آن را عقب انداختیم. امروز مخصوصا پس از انتشار خبری از دیلی تلگراف که حاکی از سر باز زدن برخی فرماندهان ارشد سپاه از مبارزه با معترضان بود، باید به نقش سپاه در تمامی وقایع اخیر توجه کنیم.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دستور آیت الله خمینی برای مبارزه با شورش های داخلی ایجاد شد. حضور سپاه در جنگ هشت ساله با عراق جلوه ی قهرمانانه ای را از این سازمان نظامی بوجود آورد. از سال 1368 به بعد و پس از پایان جنگ با عراق سپاه کم کم وارد فعالیت های اقتصادی شد. در دوره ی اصلاحات در بسیاری از عرصه ها سپاه همانطور که خواست آیت الله خمینی بود، محدود شد. از جمله عرصه ی سیاسی و اقتصادی. از همین رو در انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 1384 سپاه بطور غیر رسمی از یکی از اعضای خود که نامزد انتخاباتی بود حمایت کرد و او را بر جایگاه ریاست جمهوری نشاند. در دوره ی نهم و دهم ریاست جمهوری بودجه ها و رانت های کلانی وارد صندوق های سپاه شد بطوری که بسیاری از فعالیت های کلان اقتصادی همچون بنادر و کشتیرانی ، صنعت نفت و گاز ، مخابرات ، راهسازی و... بطور انحصاری در زمره ی فعالیت های سپاه جای گرفت. از لحاظ سیاسی نیز بسیاری از مدیران سرپرست و میانی دولت از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتخاب شدند. حال دیگر سپاه نه یک نیروی نظامی صرف که یک سازمان نظامی - امنیتی - سیاسی - اقتصادی است که همه ی حکومت را در دست دارد . بر اساس تحلیل های مختلف سپاه پاسداران حتی می تواند رهبری را در صورت لزوم کنار بگذارد.
خبری که از خبرگزاری دیلی تلگراف پخش شد حاکی از سعی برخی از فرماندهان سپاه است برای جلوگیری از برخورد با معترضان، خصوصا در تظاهراتی که برای روز های آینده یعنی 1 اسفند تدارک دیده شده است. فرض را بر این می گذاریم که این خبر دست بوده، برخی از فرماندهان ارشد سپاه بدون هر گونه توطئه ای خواستار عدم برخورد با معترضان شده اند. حال اگر در ایران شرایطی همچون مصر پیش آید و به واسطه ی بی طرفی سپاه و عدم دخالت سپاه و بسیج در امور سیاسی ، اعتراضات به نتایج مطلوب برآمده از شعار های مردم برسد و دولت سقوط کرده ، رهبری عزل ، مجلس منحل و دولتی موقت تشکیل شود، آیا این به معنای پیروزی مردم ایران است؟ خیر در صورتی که همه ی این اتفاقات روی دهد که خود نیازمند تلاش و هزینه ی بسیار است، تازه لایه ی رویی حکومت برداشته می شود اما زیربنای اصلی سیاسی و اقتصادی آن که همان سپاه است هنوز به قدرت خود باقی می ماند. بدان معنا که سپاه با توجه به محبوبیت نسبی ای که با بی طرفی خود کسب می کند و با ساتفاده از فضای بهم ریخته ی موجود می تواند براحتی تدارک یک کودتای سیاسی - اقتصادی را ببیند. در این صورت دولت جدید نیز که زیر تیغ اقتصادی سپاه خواهد بود ممکن است در حالتی انفعالی قرار گیرد و نتواند عکس العمل مناسب را نشان دهد.
راه حلی که برای این موضوع از جانب نگارنده ی این نوشتار ارائه می شود، آگاهی رسانی و هوشیاری سیاستمداران است. مردم باید با آگاهی رسانی چهره ی ظاهری زیبای سپاه را کنار زده و این واقعیت را ببینند که تیغ برنده ی سپاه هنوز می تواند تمام تلاش هایشان را بر باد دهد. از سوی دیگر دولتی که پس از موفقیت مردم در پایین کشیدن دولت کنونی و مجموعه ی وابسته به آن تشکیل می شود باید با هوشیاری کامل قدرت سیاسی - اقتصادی سپاه پاسداران را محدود و فعالیت های آن را تحت نظارت دولت بگیرد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

22 بهمن 89 و کچلی آزادی !!!

22 بهمن آمد ، سالروز پیروزی انقلاب 1357 ، اما بجز عده ای اندک کسی برای بزرگداشت آن به راهپیمائی نرفت. دلیل آن چه بود؟ بدون شک انقلاب 1357 ایران که با همگرائی تمامی احزاب ، گروه ها ی سیاسی و اقشار و طبقات مختلف به پیروزی رسیده بود ، در آن زمان باعث شادی بیشتر مردم ایران شد. اما بعد از 32 سال نه تنها مردم علاقه ای به پاسداشت این روز ندارند بلکه آن را آخرین روز "دهه ی زجر(!)" و یا "اشتباه بزرگ" می خوانند. دلیل آن با مروری اجمالی به حوادث این دوره ی 32ساله واضح تر دیده می شود.
انقلاب سال 1357 برای نابودی حکومت استبدادی شاه شعله ور شد. دلیل این نارضایتی این بود که برای سرکوب های سیاسی و فضای امنیتی حاکم، مردم از حکومت شاه ناراضی بودند. به همین دلیل مردم با نابودی این حکومت و سقوط آن در شامگاه 21 بهمن 1357 فردای آن روز 22 بهمن که در واقع روز شکل گیری نظامی جدید بود را جشن گرفتند. اما پس از چند ماه هرچه بدست آمده بود بر باد رفت. از لحظه ای که "جمهوری اسلامی" بصورت رسمی ، با پشتیبانی رای مردم (درستی یا نادرستی ماهیت رفراندوم 12 فروردین 58 نیازمند بحثی طولانیست که در این نوشتار درباره ی آن بحثی نمی کنیم) شکل گرفت، نوعی بی عدالتی سیاسی بر فضای کشور حاکم شد. این بدان معنا بود که اسلامگرایان صاحبان رسمی انقلاب 57 شدند که دیگر انقلاب اسلامی خوانده می شد و تمام فعالیت های چریک های فدائی خلق ، مجاهدین ، ملی گرایان ، نهضت آزادی و ... کمرنگ تر شد. این اقدام تفرقه انگیز اولین جرقه برای واگرائی دوباره ی تمامی گروه ها شد . کنار گذاشتن ملی گرایان و نهضت آزادی ها و جایگزین شدن آنها با افرادی افراطی، رد صلاحیت ها و بی عدالتی ها و در پی آن اقدامات رادیکالی چپ ها و مجاهدین ، جنگ داخلی و خارجی ، سرکوب ها و اعدام های گسترده ی دگراندیشان ، فضای تاریک و یخ زده ی اوخر دهه ی شصت و اوایل 70 ، همه و همه باعث از بین رفتن تمام رویاها و آرزو های مردم و روشنفکران ایران برای رسیدن به جامعه ای آزاد شد.
بار دیگر در نیمه ی دوم دهه ی هفتاد تلاش ها برای ایجاد جامعه ی مدنی توسط خاتمی و جنبش دوم خرداد و پیروزی های بدست آمده در آن روزنه های امید را باز کرد. بطوری که با تمامی بی عدالتی ها و یک دوره ی چهارساله ی نزولی پس از اصلاحات ، مردم باز هم به اصلاحات درون حکومتی امیدوار بودند. 22 خرداد 1388 نقطه ی عطفی بود که پس از آن تمام امید ها به اصلاحات درون حکومتی باز هم به یاس گرائید و در پی این یاس جنبشی ایجاد شد که به سان فریادی از به پایان رسیدن صبر و تحمل یک درد کشنده بود. فریاد اعتراض مردم ماهها کشور را لرزاند. 22 بهمن 88 در عین امنیتی بودن فضا پر بود از مردم . عده ای که از شهرستان ها و اطراف تهران توسط حکومت و برای پشتیبانی از دولت آمدند و معترضینی که حیله ی اسب چوبی شان با تاکتیک های رسانه ای دولت شکست خورد. "22 بهمن باشکوه تر از همیشه" یا "22 بهمن جوابی دندان شکن به منافقان" یا "22 بهمن مرگ فتنه ی پس از انتخابات" و سخنانی از این دست به کرات در رسانه های حکومتی شنیده شد.
همه ی اتفاقاتی که گفته شد مصداق بارز نفاق و تفرقه ای بود که زمانی که حکومت بدست افراط گرایان افتاد، روی داد. جشن 22 بهمن 89 توسط گروهی مصادره شد که از انقلاب برای آزادی ، تنها رنگ و بوی اسلام را می دیدند و می بینند . بطوری که حتی اگر اسلامگرایان در مصر تنها در کنار دیگر مردم در انقلاب شرکت کنند، شخص اول حکومت آن را بیداری اسلامی می خواند و پیشنهاد پیروی از انقلاب اسلامی ایران را به آنها می دهد. 22 بهمن 89 توسط گروهی مصادره شد که اکثر تصمیم گیرندگان آن جز سرکوب های پس از انقلاب نقش دیگری در آن بازی نکردند. 22 بهمن توسط گروهی مصادره شد که معنای واقعی منافق را به مردم نشان دادند.

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

از ماست که بر ماست!!

حکایت ما ایرانیا هم واسه خودش طنزیه ها! سکولارامون می گن سکولار نیستیم. احمدی نژادی ها میگن احمدی نژادی نیستیم. براندازامون می گن اصلاح طلبیم. اصلاح طلبامون می گن تابع ولایتیم.
25 خرداد انقلاب مخملی کردیم. همه ی شرایط محیا بود. خواسته مون ابطال انتخابات بود. همه ی مردم ، پیر و جوون بصورت صلح آمیز راهپیمایی سکوت راه انداختن و با سکوت گوش همه ی مستبدان رو کر کردن. ولی وسط راه ولش کردن و شب رفتن خونه گرفتن خوابیدن. حالا می خوایم 25 بهمن انقلاب مصری راه بندازیم و بیایم تو خیابون انقدر بمونیم تا نمی دونم به کدوم خواسته مون برسیم.
آخه ما اگه می گیم حکومت رو قبول نداریم، پس چرا اگه حکومت بگه انقلاب مخملی بده ، ما هم برامون تداعی می شه که انقلاب مخملی بده و سعی می کنیم هر گونه تشابهی با اون رو از بین ببریم ، یا اگه حکومت می گه انقلاب مصر خوبه و می خواد اونو به انقلاب خودش تو سال 57 نسبت بده واسه ما هم تداعی می شه که انقلاب مصر خوبه پس ما هم باید انقلاب به نوع مصری بکنیم!!!