...اینجوری شد که ما اینجاییم

عکس من
اولین روزی که وارد این دنیا می شیم گریه می کنیم. معلوم نیست به حال خودمون یا به حال این دنیا!! کم کم که بزرگ می شیم مامان نمیذاره سختی ها و بدی ها رو ببینی و با خودت فکر می کنی "اونقدرهام بد نیست!!" حالا که بزرگتر شدی می بینی که حرف راست رو باید از بچه شنید. پس با هم بیاید ببینیم. گریه نکنیم اما واقعیات رو به گوش همه برسونیم.

۱۳۸۹ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

تصويري از آنچه امروز مي بينيم

آخرین اخبار از همراهان جنبش سبز که از وبسایت کلمه داده شد حاکی از بازداشت و زندانی شدن مهندس میر حسین موسوی و شیخ مهدی کروبی و همسرانشان بود. در این نوشتار دیدگاه خود را راجع به این افراد ارائه داده و بر اساس وضع موجود نقش این افراد در جنبش اجتماعی مردم ایران را می گویم.
در باب نقش همراهان جنبش؛
درخواست تظاهرات 25 بهمن اگرچه در حالی ارائه شد که جامعه در نوعی یخبستگی و خفقان سیاسی بسر می برد اما باعث جریان خونی تازه و گرمایی دور از انتظار درون جنبش شد. امروز همه قبول کرده اند که مدیریت جنبش نه توسط میر حسین موسوی و مهدی کروبی که با هماهنگی مردم در شبکه های اجتماعی و گروه ها و وبسایت های اینترنتی پیش می رود. اما با این حال این درخواست این دونفر به وزارت کشور بود که زمان، مکان و هدف این تظاهرات را مشخص کرده و شروع دوباره ی حرکت جنبش را به بار آورد. این به معنای همراهی آنها با مردم و هم صفی آنها در مبارزات بود و از طرفی پیشروی و درخشش دوباه ی قدرت مردم در برابر دستگاه سرکوب در عین حال عدم حضور این افراد ، نشان از عدم رهبری ایشان دارد. در اینکه این افراد بعنوان همراه و همپا نقش مهمی در حرکت سیاسی-اجتماعی مردم دارند ، شکی نیست، بحث تنها در سوال مرغ و تخم مرغ است و جواب آن اولین شعار های بوجود آمده پس از انتخابات است؛"موسوی ، موسوی ، رای مرا پس بگیر" این مردم بودند که موسوی و کروبی را از همان موقع حتی نه رئیس جمهور ، بلکه تنها مسئول صیانت از آرا و نماینده ی خود قرار دادند. در حال حاضر نیز بهترین کلمه " نماینده "ی مردم و بیانگر کمینه ی خواسته های مردم بهترین تعریفیست که برای این افراد می توان قرار داد. پس این خیال خام که بازداشت این دو نفر روال را آنطور که حاکمیت می خواهد پیش می برد رویاییست دست نیافتنی برای اقتدارگرایان. و این رویا به منجلابی تبدیل می شود که با هر دست و پا زدن عمیق تر و رقیق تر می شود.
درباب دید همراهان نسبت به قدرت؛
در نظر نگارنده این افراد کسانی بودند که همواره درکنار مردم و امیدوار به قدرت مردم بودند. چیزی که بسیاری از روشنفکران و سیاستمداران در همه جای جهان آن را نادیده گرفته و با لابی گری های پشت پرده سعی در سیاستگری و سیاست بازی و یا با تندروی های مطلق خود و همفکرانشان اقدام به ویرانگری و خشونت زایی در فضای سیاسی موجود کرده اند. انتخابات دهم ریاست جمهوری کودتایی بود برای براندازی واقعی نظام سی ساله ی جمهوری اسلامی ایران و جایگزینی نوعی از استبداد مدرن و چند بعدی . کودتایی قدرتمند و هوشمندانه. تنها نقطه ی ضعف این کودتا نیز همچون دیگر کودتا ها و حق کشی های سیاسی و اجتماعی در جهان نادیده گرفتن یا اندک فرض کردن قدرت مردم بود. اما میر حسین موسوی ، زهرا رهنورد ، مهدی کروبی و فاطمه کروبی خواسته یا نا خواسته ، از روی دانایی و روشنفکری یا برخوردن به بن بست از هر سوی دیگر، تنها تکیه ی خود را بر مردم نهادند و در این راه مطمئنا تهدیدات و تحریکات وباجدهی ها و ترس های بسیاری را پشت سر گذاردند و تا به امروز هرچند کمی ناشیانه اما سعی کردند جنبش اجتماعی ایجاد شده در مقابل کودتای سوم را پاسداری نموده و هرکاری کنند تا آن را زنده نگاه دارند.
در باب رفتار واکنشی حاکمیت به همراهان جنبش؛
در کل نسبت به واکنشی یا کنشی بودن رفتار حاکمیت رابطه ی بسیار ساده ای برقرار است. 22 خرداد حاکمیت رفتاری کنشی در برابر ملت نشان داد. یعنی از حربه ی تقلب ، جابجایی آرا ، خرید رای ، عوام فریبی ، زورگویی و... توانست جلوی کشیده شدن انتخابات به دور دوم را گرفته و محمود احمدی نژاد را بعنوان مرکز ثقل کودتا بر صندلی ریاست جمهوری بنشاند. این اولین و تا مدت یک سال و نیم آخرین کنشی بود که حاکمیت از خود نشان داد. از آن پس هرچه کرد ، واکنشی بود به رفتار سیاستمداران ، مردم و حتی رسانه ها تا جایی که به رسانه ای خارجی از زبان عده ای از مردم که "رودخانه ی خروشان ملت" نام گرفتند گفت " BBC ساکت! " . پس اولین رفتار کنشی اگر نگوییم با شکست با پیروزی ناقصی از سر حاکمیت گذشت.در تمام دوران ناآرامی های پس از انتخابات و مناسبت های اعتراضی مردم حاکمیت سعی کرد ترس خود را پنهان و در اقدامی کاملن واکنشی به آنچه مردم انتظارش را داشتند عمل کرد. حتی 22 بهمن امسال را نیز بجای مثبت و قوی کردن خود خرج تضعیف مردمی کردند که حنای حاکمیت برایشان رنگی ندارد. کنش دوم حاکمیت ترس خورده و عجول بازداشت این چهار همراه جنبش بود. کسی انتظار چنین حماقتی را از حاکمیت نداشتند که در زمان بزرگترین بحران دومینویی سیاسی در خاورمیانه دست به چنین عمل تحریک آمیزی کند آن هم زمانی که مردم آماده ی رویارویی فلج کننده ای با حاکمیت می شوند. این رفتار کنشی حاکمیت را می توان شکست مطلق دانست. زیرا مردم خواهند آمد و حاکمیت دو راه بیشتر ندارد. سرکوب و خشونت یا آزادی و نادیده گرفتن مردم در رسانه های داخلی که به احتمال زیاد حاکمیت اولین گزینه را انتخاب می کند. این هم کنش دومی که محکوم به شکست و هزینه برداری برای حاکمانیست که مبنای تصمیم گیریشان گوش دادن به حرف یک واعظ نماز جمعه است.
در باب رویداد های احتمالی آینده؛
در آینده ی نزدیک حاکمیت چهار راه را ممکن است در برخورد با همراهان و یا به تعبیری رهبران جنبش انتخاب کند. در ابتدا و محتمل ترین راه مسکوت نگه داشتن جامعه ی سیاسی و رسانه ای حاکم و تلاش برای بی اهمیت جلوه دادن موضوع است. این راهیست که توجه زیادی را جلب و همراهان جنبش را از رهبران یا همراهانی نه چندان قدرتمند به افرادی مقاوم و قهرمان مآب تبدیل می کند. راه دیگر محتمل آزاد کردن و بازگردانی موسوی و کروبی به حصر خانگی شان است. این راهیست که بهترین راه است و باعث نرم تر شدن فضا هم برای حاکمان و هم برای مردم می شود. اعدام موسوی و کروبی تنها در حد شعار 80 عضو مجلس باقی می ماند. زیرا این کار باعث پایان آرامش کشور چه از درون و چه در عرصه ی بین المللی می شود. رویداد دیگری که ممکن است در راه باشد ، حضور موسوی و کروبی یا یکی از این دو نفر در مقابل تلویزیون و نقض تمام آنچیزیست که تا بحال گفته اند و گفتن حرف هاییست که باورشان از زبان این دو یاور جنبش غیر قابل باور باشد. احتمال این کار وجود دارد زیرا چنین تصویری باعث دلسردی عده ای خواهد شد. اما در این میان دلسردی ممکن است عواقب بلند مدتی داشته باشد که حاکمان قادر به کنترل آن نباشند.
هدف از آنچه گفته شد تصویری بود که سعی شده بیشترین شباهت را به تصویر واقعی از رهبران یا همراهان و یا نمایندگان جنبش اعتراضی مردم ایران که به جنبش سبز معروف است ، داشته باشد. امیدواریم یاوران واقعی مردم ایران بار دیگر به میان ما آیند و دیگر نخواهیم که بکشیم آنکه برادرمان کشت یا ببندیم یا بزنیم یا... .