...اینجوری شد که ما اینجاییم

عکس من
اولین روزی که وارد این دنیا می شیم گریه می کنیم. معلوم نیست به حال خودمون یا به حال این دنیا!! کم کم که بزرگ می شیم مامان نمیذاره سختی ها و بدی ها رو ببینی و با خودت فکر می کنی "اونقدرهام بد نیست!!" حالا که بزرگتر شدی می بینی که حرف راست رو باید از بچه شنید. پس با هم بیاید ببینیم. گریه نکنیم اما واقعیات رو به گوش همه برسونیم.

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

22 بهمن 89 و کچلی آزادی !!!

22 بهمن آمد ، سالروز پیروزی انقلاب 1357 ، اما بجز عده ای اندک کسی برای بزرگداشت آن به راهپیمائی نرفت. دلیل آن چه بود؟ بدون شک انقلاب 1357 ایران که با همگرائی تمامی احزاب ، گروه ها ی سیاسی و اقشار و طبقات مختلف به پیروزی رسیده بود ، در آن زمان باعث شادی بیشتر مردم ایران شد. اما بعد از 32 سال نه تنها مردم علاقه ای به پاسداشت این روز ندارند بلکه آن را آخرین روز "دهه ی زجر(!)" و یا "اشتباه بزرگ" می خوانند. دلیل آن با مروری اجمالی به حوادث این دوره ی 32ساله واضح تر دیده می شود.
انقلاب سال 1357 برای نابودی حکومت استبدادی شاه شعله ور شد. دلیل این نارضایتی این بود که برای سرکوب های سیاسی و فضای امنیتی حاکم، مردم از حکومت شاه ناراضی بودند. به همین دلیل مردم با نابودی این حکومت و سقوط آن در شامگاه 21 بهمن 1357 فردای آن روز 22 بهمن که در واقع روز شکل گیری نظامی جدید بود را جشن گرفتند. اما پس از چند ماه هرچه بدست آمده بود بر باد رفت. از لحظه ای که "جمهوری اسلامی" بصورت رسمی ، با پشتیبانی رای مردم (درستی یا نادرستی ماهیت رفراندوم 12 فروردین 58 نیازمند بحثی طولانیست که در این نوشتار درباره ی آن بحثی نمی کنیم) شکل گرفت، نوعی بی عدالتی سیاسی بر فضای کشور حاکم شد. این بدان معنا بود که اسلامگرایان صاحبان رسمی انقلاب 57 شدند که دیگر انقلاب اسلامی خوانده می شد و تمام فعالیت های چریک های فدائی خلق ، مجاهدین ، ملی گرایان ، نهضت آزادی و ... کمرنگ تر شد. این اقدام تفرقه انگیز اولین جرقه برای واگرائی دوباره ی تمامی گروه ها شد . کنار گذاشتن ملی گرایان و نهضت آزادی ها و جایگزین شدن آنها با افرادی افراطی، رد صلاحیت ها و بی عدالتی ها و در پی آن اقدامات رادیکالی چپ ها و مجاهدین ، جنگ داخلی و خارجی ، سرکوب ها و اعدام های گسترده ی دگراندیشان ، فضای تاریک و یخ زده ی اوخر دهه ی شصت و اوایل 70 ، همه و همه باعث از بین رفتن تمام رویاها و آرزو های مردم و روشنفکران ایران برای رسیدن به جامعه ای آزاد شد.
بار دیگر در نیمه ی دوم دهه ی هفتاد تلاش ها برای ایجاد جامعه ی مدنی توسط خاتمی و جنبش دوم خرداد و پیروزی های بدست آمده در آن روزنه های امید را باز کرد. بطوری که با تمامی بی عدالتی ها و یک دوره ی چهارساله ی نزولی پس از اصلاحات ، مردم باز هم به اصلاحات درون حکومتی امیدوار بودند. 22 خرداد 1388 نقطه ی عطفی بود که پس از آن تمام امید ها به اصلاحات درون حکومتی باز هم به یاس گرائید و در پی این یاس جنبشی ایجاد شد که به سان فریادی از به پایان رسیدن صبر و تحمل یک درد کشنده بود. فریاد اعتراض مردم ماهها کشور را لرزاند. 22 بهمن 88 در عین امنیتی بودن فضا پر بود از مردم . عده ای که از شهرستان ها و اطراف تهران توسط حکومت و برای پشتیبانی از دولت آمدند و معترضینی که حیله ی اسب چوبی شان با تاکتیک های رسانه ای دولت شکست خورد. "22 بهمن باشکوه تر از همیشه" یا "22 بهمن جوابی دندان شکن به منافقان" یا "22 بهمن مرگ فتنه ی پس از انتخابات" و سخنانی از این دست به کرات در رسانه های حکومتی شنیده شد.
همه ی اتفاقاتی که گفته شد مصداق بارز نفاق و تفرقه ای بود که زمانی که حکومت بدست افراط گرایان افتاد، روی داد. جشن 22 بهمن 89 توسط گروهی مصادره شد که از انقلاب برای آزادی ، تنها رنگ و بوی اسلام را می دیدند و می بینند . بطوری که حتی اگر اسلامگرایان در مصر تنها در کنار دیگر مردم در انقلاب شرکت کنند، شخص اول حکومت آن را بیداری اسلامی می خواند و پیشنهاد پیروی از انقلاب اسلامی ایران را به آنها می دهد. 22 بهمن 89 توسط گروهی مصادره شد که اکثر تصمیم گیرندگان آن جز سرکوب های پس از انقلاب نقش دیگری در آن بازی نکردند. 22 بهمن توسط گروهی مصادره شد که معنای واقعی منافق را به مردم نشان دادند.