...اینجوری شد که ما اینجاییم

عکس من
اولین روزی که وارد این دنیا می شیم گریه می کنیم. معلوم نیست به حال خودمون یا به حال این دنیا!! کم کم که بزرگ می شیم مامان نمیذاره سختی ها و بدی ها رو ببینی و با خودت فکر می کنی "اونقدرهام بد نیست!!" حالا که بزرگتر شدی می بینی که حرف راست رو باید از بچه شنید. پس با هم بیاید ببینیم. گریه نکنیم اما واقعیات رو به گوش همه برسونیم.

۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه

نظریه ی نیروی واسطه ؛ نقش ارتش در انقلاب

آیا تفاوتی بین دو کشوری وجود دارد که تظاهرات ها و اعتصابات خیابانی در یکی باعث فلجی حکومت و به دنبال آن یک انقلاب شده اما در دیگری سرکوب می شود و معمولا با خونریزی و خشونت بسیاری همراه است؟ چرا در یک کشور، تصاویر نشاندهنده ی تظاهرات هایی گسترده و آرام هستند اما در دیگری کوچکترین تجمعات به سرکوب های خونین می انجامد؟ از سوی دیگر چرا از تظاهرات های گسترده در برخی کشور ها نتیجه ای حاصل نمی شود اما در کشور دیگر نتیجه ی مطلوب حاصل می شود؟

در تمام انقلاب ها و تحولات بزرگ صورت گرفته در حکومت های جهان ، عنصر حیاتی و شرط لازم برای وقوع پیوستن نیرویی است به نام نیروی واسطه. این نیرو ، واسطه ای است بی طرف در فرآیند انتقال قدرت. ارتش و احزاب مسلح در انقلاب سال 1357 ایران و ارتش های مصر و تونس در انقلاب های به اصطلاح دومینویی خاورمیانه و شمال افریقا از این عناصر واسطه می باشند. نیروی واسطه لزوماً از لحاظ اعتقادی و باوری نباید در همراستایی با انقلابیون و تحول خواهان باشد ، تنها بی طرف بودن یک ارگان امنیتی برای نیروی واسطه قرار گرفتن آن کافیست.

به گفته ی عده ای از تحلیل گران ، انقلاب بدون رهبر صورت نمی گیرد ، در حالی که از دید نگارنده ، این بدون نیروی واسطه است که انقلاب ها ناکام مانده و سرکوب و سرد می شوند. به عبارت دیگر نیروی واسطه شرط لازم و رهبری شرط کافی برای وقوع یک انقلاب است.

حال اگر نیروی واسطه یک قدرت همصدا و پر اقتدار نباشد چه؟! تجربه ی تاریخ نشان داده که دل به دریا زدن عده ای از ارتشی ها و نظامیان و پیوستن آن ها به معترضان به تنهایی منجر به نیروی واسطه قرار گرفتنشان نمی شود. همانطور که در تحولات لیبی دوپاره شدن ارتش و پیوستن عده ای از آن ها به معترضین و ماندن عده ای زیر فرمان حاکمیت نه تنها کشور را سالم از انقلاب نگذراند ، بلکه آن را به ورطه ی جنگ داخلی کشاند. به همین دلیل است که چنین تصمیمی برای فرماندهان یک ارتش ریسکی بزرگ محسوب می شود که چه بسا فرمان سران ارتش برای پیوستن به معترضین یا حتی بی طرف ماندن در کشمکش بین حاکمیت ها و معترضین مورد قبول همه ی زیردستان قرار نگیرد و ارتش دوپاره شده و فرصتی که می تواند منجر به صلح آمیز بودن یک انقلاب شود ، تبدیل به کلیدی برای جنگ خونین داخلی شود. این دلیلی است که بسیاری از کشور ها را از انقلاب به دور می سازد.

در ایران یکی از شرایطی که وقوع یک انقلاب یا تحول بزرگ را تحت تأثیر قرار می دهد ، نبودن یا مبهم بودن تصویر چنین نیروی واسطه ای است. همین امر باعث ریزشی فزاینده و همیشگی در امیدواران به تغییر و معترضان و حتی گاهاً پیوستن عده ای از آنها به حاکمیت می شود. بعنوان نمونه ارتش ایران بدلیل وجود رقیبی قدر همچون سپاه کمتر توان و احتمال قرار گرفتن به عنوان نیروی واسطه را دارد ، از سوی دیگر خود سپاه نیز یک نیروی بی طرف و منصف و مردمی نیست که بتوان از آن امید واسطه قرار گرفتن داشت. لازم به ذکر است که نیروهای واسطه در انقلاب ها و در زمان وساطت برای انتقال قدرت توانایی به راه انداختن کودتا های نظامی امنیتی را دارند . پس اعتماد ملی به یک ارتش نیز از شروط لازم برای میانه قرار گرفتنش است.

اینکه جنبش های اعتراضی در ایران مورد قبول همه ی اقشار قرار نمی گیرند بدلیل این است که آینده ای روشن و مطمئن برای مردم تصویر نمی کنند و بسیاری با این توجیه که " در پایان نتیجه ی این اعتراضات چیست؟!! " خود را از ریسک مبارزات اعتراضی معاف می کنند و بدین سان تا حدی حق هم دارند.

از دید نویسنده ی این نوشتار راه حل ، مذاکرات رهبران معترضین برای بی طرف یا همراه ساختن نیروهایی است که امروز تحت فرمان حکومت هستند. یادمان نرود که همواره تمام ارتش های جهان تعهد قلبی شان به مردم یک کشور است نه حاکمیت آن حتی اگر حاکمیت کاملا مردمی و خدمتگذار باشد. حال آنکه حاکمیت ایران دارای پایه ی مردمی ضعیفی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر